
کارآفرین محله چهنو کارگاه نیمه تعطیل پدرش را احیا کرد
در جامعهای که بزرگترین معضل آن بیکاری است، گفتگو با آدمی که روی تفریحات جوانیاش خط کشیده و وارد کار سخت صنعتی شده تا ۱۲ کارگری که دانهدانه آنها را سرکار آورده و میخواهد آنها را به مرحله بازنشستگی برساند، خالی از لطف نیست. جوان ۲۸ سالهای که یک شب همه پساندازش را برمیدارد و از خانه بیرون میرود و با یک ماشین شاسی بلند به خانه برمیگردد و در آن لحظه جز به رفاه و تفریح نمیاندیشد.
ولی وقتی به خانه برمیگردد و ناراحتی پدر را میبیند که معتقد است پسرش کار اشتباهی مرتکب شده، میرود ماشین را پس میدهد. فردای آن روز پدر تصمیم میگیرد کارگاه صنعتیاش را که ۳۵ سال به بهترین شکل فعالیت میکرده، ولی به خاطر یکسری مشکلات اقتصادی به حالت نیمه تعطیل درآمده بود، به پسر اجاره بدهد.
پسر هم با همان پولی که از پس دادن ماشینش دستش آمده بود، کارگاه را از پدر رهن میکند، مقداری پول برای حقوق چند ماه کارگران کنار میگذارد و کارش را شروع میکند.
کارگاه آماده است، ولتاژ برق میخواهد
کارگاهی که مهندس تکنولوژی کامپیوتر «سجاد عارف» مسئولیت آن را قبول کرده بود، تقریبا در حالت ورشکستگی قرار داشت و به حالت نیمهتعطیل درآمده بود. از کارگرانی که تعدادشان تا چند سال پیش بیش از ۲۵ نفر بود، تنها پنج نفر باقی مانده بودند؛ آن هم در نگرانی از دست دادن شغل.
دستگاههای زیادی در کارگاه وجود داشت که سالها روشن نشده بود. شرایط سختی پیش روی سجاد قرار داشت، ولی شوق به انجام کاری مثبت در سجاد او را به کار وامیدارد. جوانی که تاکنون به جز درس و دانشگاه و فعالیت فرهنگی و مذهبی دغدغهای نداشته، حالا وارد گود بازار کار و صنعت و مشکلات اقتصادی میشود. راههای مختلفی را میرود تا کارگاه دوباره راهاندازی شود.
تعداد کارگران افزایش پیدا میکند و به قول خودش چرخ دنده کارگاه جا میافتد. حالا کارگاه از نظر سجاد عارف مانند دستگاهی است که همه جوره آماده راهاندازی است و تنها باید ولتاژ برق به آن وصل شود.در ادامه گزارش به معرفی جوان موفق محله چهنو میپردازیم و مسائلی که در طی این پنج، شش سال با آن روبهرو بوده، از زبان خودش بیان میکنیم.
سجاد عارف، جوان پرتلاشی است که تا پیش از ورود جدی به دنیای صنعتی، در زمینههای مختلف فرهنگی و اجتماعی فعالیت داشته است و تا کنون نیز این فعالیتها را ادامه میدهد. او عضو هیئت مدیره درمانگاه امام حسین (ع)، شورای اجتماعی محلات، مدیر عامل گروه صنعتی عارف، فرمانده پایگاه بسیج، دبیر کانون هلال احمر، دبیر هیئت مذهبی، مسئول و سردبیر گاهنامه هلال و خبرگزاری تشکلها بوده تا اینکه وارد دنیای اشتغال و صنعت میشود و اکنون با شرکتهای مختلفی، چون الکترواستیل، چرم مشهد، اکسیژن خوراکیان، رهورد خراسان، صنایع چوب آستان قدس، صنایع دفاع، شرکت تعاونی آتش نشانی مشهد، صنایع ثامن الائمه و... در زمینه تولید قطعات و ارائه محصول فعالیت میکند.
او از کودکی کنار پدر در کارگاه حضور داشته و حتی خیلی از وقتها در حدتوان کمکی میکرده تا اینکه دانشگاه میرود و وقتی برمیگردد، میبیند کارگاه ۳۵ ساله پدر به خاطر مسائل اقتصادی دیگر آن کارایی گذشته را ندارد!
عارف با تشویق پدر مسئولیت کارگاه را قبول میکند و تازه آن وقت است که با شرایط سخت کار در کارگاه روبه رو میشود؛ با کارگرانی که در انتظار دریافت حقوق بودند، دستگاههایی که سالها گوشه کارگاه افتاده بودند و قطعاتی که نیاز به مشتری داشت.
شاید فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی و آگاهی از مسائل روز به او خیلی کمک کرد تا موضوع اقتصاد مقاومتی را در کارگاه خودش اجرایی کند. برای او عارضهیابی و شناسایی مشکلات و مسائل کارگاه اولین قدم بود. حتی وقتی مجبور شد به کارگران بگوید مجبورند چند ماهی با حقوق سال گذشته کار کنند تا اوضاع روبهراه شود!
این جریان پنج، شش ماهی به طول میانجامد تا اینکه اوضاع کمی بهتر میشود و لااقل کارگران میتوانند حقوق و مزایایشان ر ا کامل دریافت کنند و برخی دستگاهها بعد از چند سال روشن شود. او حتی در دورهای، ماشین زیرپایش را میفروشد تا بتواند حقوق کارگران را پرداخت کند که پشت این کار تغییر بزرگی وجود دارد.
عارف میگوید در حال حاضر توان افزایش پرسنل را دارند، ولی مشکلات اقتصادی اجازه نمیدهد و در شرایطی که چند تا از دوستان خودش مجبور شدند کارگاههای خودشان را تعطیل کنند، سعی کرده مسئله را حل کند. او در اینباره میگوید: متاسفانه هیچ نوع حمایتی از کارگاههای کوچک نمیشود. ما دوست داریم کارگاهمان گسترش پیدا کند و تولیدمان را افزایش دهیم، ولی به خاطر کمبود نقدینگی با مشکل روبه رو هستیم؛ چراکه برای یک سفارش شاید ۱۰ میلیون تومان مواد اولیه لازم باشد به اضافه دو یا سه ماه حقوق کارگر و بعد باید منتظر بمانیم تا مبلغ سفارش به ما برگردانده شود.
در این فاصله اگر کمک مالی صورت بگیرد مشکل اصلی ما حل میشود. مشکل اینجاست که هیچ ارگانی از این کارگاههای کوچک حمایت نکرده و تنها وامی وجود دارد که آنهم اصلا شرایط مناسبی ندارد. در بسیاری از کشورها وامی که به صنعتگران میدهند، یک سال تنفس میدهند تا آن واحد صنعتی به سوددهی برسد، بعد اقساطش شروع میشود، ولی این شرایط برای ما وجود ندارد.
عارف ادامه میدهد: در حال حاضر ما نیاز به اضافه کاری کارگران داریم، ولی از آنجا که توان پرداخت دستمزدشان برای اضافه کاری وجود ندارد، کارگرها با وجود درخواست اضافه کاری سر ساعت به خانه برمیگردند این درحالی است که با کار بیشتر آنها کارگاه رونق بیشتری میگیرد.
به شوق حفظ اعتبار پدرم کار میکنم
نقطه عطف کار عارف در کارگاه صنعتیشان اعتبار پدرش است. او در اینباره میگوید: تمام تلاش و شوق من برای ادامه کار، حفظ اعتبار پدرم است؛ چراکه او ۳۵ سال این کارگاه را به بهترین شکل اداره کرد و من تلاش میکنم با رفع مسائل اقتصادی این مشکل را حل کنم. همین حالا هم تعداد کارگران را افزایش دادیم و روند کار به خوبی پیش میرود. در این مسیر مدیر عامل کارخانه الکترو استیل هم خیلی تشویقم کرد که همینجا از آقای دکتر مجید محمدزاده تشکر میکنم.
اینکه پدری به فرزندش اعتماد کند، آن هم در شرایط بحرانی و درحالیکه پسر هیچ تجربه مدیریتی تا آن زمان نداشته، واقع ریسک است. این را عارف میگوید و ادامه میدهد: در زمانی که درس میخواندم مسئولیتهایی داشتم، ولی کار در کارگاه و مدیریت آن خیلی متفاوت است. هنوز هم خیلیها میگویند کارگاه را جمع کن و دوباره همان ماشین شاسی بلندت را بخر و خوش بگذران!
عارف میگوید: این کار تغییرات زیادی در من به وجود آورد همین که حالا آخر ماه نگران پرداخت حقوق کارگران هستم و زندگی آنها، بیکار نشدنشان، خانوادهشان برایم مهم است، یعنی که تغییر کردهام. در ۶ ماهی که بدون وسیله بودم، این تغییرات در من بیشتر شد و احساس میکنم زندگی کارگران برایم خیلی مهم است و حاضر نیستم هیچ کدام از آنها از کار بیکار شوند تا مثلا هزینههای ما کم شود.
عارف همچنین میگوید: برخی کارگران در کارگاه ما بازنشسته شدند آنها افرادی بودند که از سالها پیش تحت مدیریت پدرم کار میکردند بقیه کارگران هم دوست دارند تا مرحله بازنشستگی برسند و همه اینها به این بستگی دارد که دولت حمایت کند.
ما یک کارگاه صنعتی کوچک هستیم و انتظارمان این است در سالهایی که عنوان اقتصادی مهمترین عنوان برای کار و اشتغال کشورمان بوده، در همین راستا از ما هم حمایت شود. ما به تولید داخلی کشورمان کمک میکنیم و بسیاری از قطعاتی را که در صورت تولید نشدن، از کشورهای دیگر وارد میشود، خودمان داریم تولید میکنیم.
ما به تولید داخلی کشورمان کمک میکنیم و بسیاری از قطعاتی که وارد میشد را خودمان تولید میکنیم
چرخدنده را سوار کردیم
عارف میگوید سعی کردیم چرخدندهها را روی هم سوار کنیم و مشکلات بسیاری از کارگاه را از بین ببریم، ولی حالا فقط منتظر یک ولتاژ برق هستیم که این تنها با حمایت از ما شکل میگیرد.
او به نبود دفتر نمایندگی به عنوان مشکل دیگر کارشان اشاره میکند و میگوید: اگر ما یک دفتر نمایندگی داشته باشیم یا ارگانی در تهران این دفتر را برای ما ایجاد کند، قطعات ما مشخص شده به دست مصرفکننده میرسد؛ چه بسا که قطعات ما در حال حاضر صادر هم بشود، درحالیکه خودمان خبر نداریم و همه اینها به خاطر این است که دفتر نمایندگی وجود ندارد. برای همین هم یک واسطه قطعه را از ما گرفته و با مبلغ بیشتری آن را به دست مصرفکننده میرساند.
این درحالی است که شرکتهای افغانستانی که با آنها در ارتباطیم وقتی میآیند مشهد و قطعات را از خودمان میگیرند، میگوید خیلی برایشان به صرفه تمام میشود.
عارف با اینکه نیروی جوانی بود و کارش را با انرژی زیادی شروع میکند و سعی دارد از علم و دانش دیگران هم استفاده کند، یک جاهایی به خاطر نبود تجربه کم میآورد و آن وقتهایی است که پیش پدر میرود و تجربه ۳۵ ساله پدر باعث میشود تنها با بیان مسئله راهحل مناسبی برایش پیدا شود. میگوید: خیلی وقتها شده مسئلهای که خیلی با آن درگیر بودم، تنها مطرح کردم و پدرم با گفتن چند جمله راهکار مناسبی به من دادند اینجا همان جایی است که اهمیت تجربه به خوبی روشن میشود.
ابتکار عمل هزینه را پایین میآورد
او همچنین به ابتکار عمل و خلاقیت در کارشان به عنوان اصلی مهم اشاره میکند و میگوید: رفتن راههای مختلف برای تولید یک قطعه کاری بود که در ابتدا انجام میدادم و این منجر به هزینه بالا میشد، ولی حالا متوجه شدم با انجام یکسری ابتکارات و خلاقیتها میتوان هزینهها را کاهش داد که در این زمینه پدرم خیلی به من کمک میکند.
امروز با وجود اینکه بیشتر کارگرهای مشغول در کارگاه صنعتی عارف حداقل ده سالی از او بزرگترند و با اعتبار پدر عارف وارد کار شده بودند، ولی هیچ مشکلی و اختلافی بین آنها نیست؛ چراکه عارف سعی کرده رابطه دلی با آنها اینجا کند و این اتفاق زمانی افتاده که واقعا زندگی کارگران برای عارف مهم شده و بیکار نشدنشان برایش اهمیت پیدا کرده است. او در کارگاه، مدیر کارگران و خارج از ساعت کاری با آنها دوست و رفیق است. حرفهایشان را میشنود و با هم صمیمی هستند.
* این گزارش دوشنبه ۱۸ اردیبهشت ۹۶ در شماره ۲۴۴ شهرآرامحله منطقه ۶ چاپ شده است.